ارغوانارغوان، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

خط خطی های مادرانه

عشقی از جنس ارمیا

دیا (خاله. فکر کنم به قیاس از کلمه ی دایی ساخته). دیا دیا... هر کاری که میخواد انجام بده صدا میزنه که برگردم و نگاهش کنم. حتی اگه اون کار و برای بار صدم انجام بده. من هم با همه وجود دوست دارم بشینم و نگاش کنم. نمی تونم عشقی که بهش دارم و با کلمات تفسیر کنم. دوسم داره و من هم شدیدا دوسش دارم. هنوز نمیتونه کامل جمله بندی کنه. بیشتر دوست داره با ایما اشاره حرف و منظورش و برسونه. انقدر حرکاتش دلنشینه که دوست داری انگشتهای کوچیک مردونه ش و گاز بگیری. مخصوصا وقتی لقمه میخواد. انگشت اشاره دست راستش و میزنه کف دست چپش و میگه "نونی". موتور شارژی داره ولی یکبار محض رضای خدا رو صندلی موتورش نمیشینه. مثل این موتورسوارهای حرفه ای یا جلوی ...
29 تير 1393

آخرین نامهربان بارداری

سه شنبه شب آخرین پرولوتون و زدم. خیلی آمپول دردناکیه. یعنی بود. ,یعنی دیگه تموم شد. دوره ی آخرین نامهربون هم به پایان رسید. فقط موند دوفاستون، آسپرین، ایزی آیرون، کلسیم و انسولین. هر کدوم دیگه بسته های آخرشونه. الان که کشوی پایینی یخچال و نگاه میکنم دیگه لذت میبرم. لبالب پر از قرص و آمپول نیست. صبح سه شنبه جواب آزمایشم و برای خانم دکتر بردم. کم خونیم به رغم خوردن روزی سه تا ایزی آیرون مدام تشدید میشه. قند ناشتام هم دوباره بالاست. تجویز دکترعارفی مشاوره با متخصص غدد و متخصص خون بود. وقت گرفتم و رفتم. دکتر غدد فقط مقدار انسولینم و بیشتر کرد و متخصص خون هم آزمایش ذخیره آهن برام نوشت. قراره چهارشنبه دوباره برم پیشش برای ویزیت مجدد و نشون دادن...
25 تير 1393

تجربه ای از بلوک زایمان

دیروز از صبح منتظر تکونهای دخترم بودم. ولی انگار نه انگار. قرار بود روزی سه بار، هر بار به مدت بیست دقیقه حرکتهاش و چک کنم و این فسقلی حداقل 4 ضربه رو بزنه. وگرنه برم برای کنترل. چون ماه آخره آدم بیشتر نگران میشه و دائما به خودش میگه سریع کنترل کنم که خدای نکرده فردا بخاطر یه کنترل صدای قلب پشیمون نشم. هرچی بیشتر و بیشتر صبر کردیم خبری نشد. بعد از خوردن ناهار و یه لیوان شربت خیلی شیرین امید داشتیم یه حرکتی اتفاق بیفته ولی نه. همچنان موضع خودش و حفظ کرده بود و به روش نمیاورد که اینجا دونفر نگرانشن. حدود 6 و نیم بعد از ظهر بود که زدیم بیرون تا یه درمونگاهی جایی رو پیدا کنیم صدای قلبش و چک کنن. حتی درمانگاههای شبانه روزی هم ماما...
21 تير 1393

ورود به آخرین ماه انتظار

روزها میگذرن و اتفاقهای تازه پی در پی هم پیش میان. یکی از این روزها شدیدا گله داره و یکی دیگه بهترین روزهاش و داره میگذرونه. دوستانم و میگم. دوستهایی که برای بعضیاشون از صمیم قلب خوشحالم مثل آیدا و محیا که معجزه مادری رو در وجودشون حس کردن و دوستایی که این روزها دلشون خاکستری تر از هر ابر بهاریه. یا دوستایی که روزها رو میشمرن تا از قطار خیال پیاده شن، تا تکلیفشون معلوم شه که بار شیشه شون و برداشتن یا  نه. این روزها برای من و تو هم خاصه. برای تو عزیزی که تو راهی. برای تو گل دختری که داری میای تا همه چی رو زیر و رو کنی. بشی دنیای من و پدرت. دیگه چیز زیادی به دیدار نمونده. این چهار هفته آخر و هم باید صبوری کنم که روزها همینطور...
17 تير 1393

پایان هفته سی و سه

الالالا که لالاتم اسیر قد و بالاتم الالالا گل زردم به قربوت تو می گردم الالالا گل سوسن سرت خم کن لبت بوسم الالالا حبیب من به دردی طبیب من   دوروزه هوا پر از گرد و خاکه. انقدر آلوده ست که مدام میگن تا کار ضروری ندارین از خونه بیرون نیاین. ولی مگه میشه تو خونه موند. دلم واسه اونهایی که روزه میگیرن میسوزه. خدا اجرشون بده. گرمای هوا و طولانی بودن ساعت های گرسنگی و تشنگی یه طرف، آلودگی هوا هم یه طرف. نفس میکشی همه ریه هات میشه خاک. یه سری از تکالیف دانشگاه رو انجام داده بودم امروز باید میبردم تحویل میدادم. با شوهرم رفتیم دانشگاه و از اونجا هم یه سر رفتیم برای خرید ساک و کریر. یه آویز خوشگل هم برای بالای تختش خریدیم. چهارتا خر...
10 تير 1393

پایان هفته سی و دو

هفته هاست دلبرکی خانه نشین قلبم شده. درست سی هفته ی پیش با پاهای لرزان و ناامید در یک اتاق سرد از تختی بالا رفتم  پر از ملافه های سبز تیره. درست سی هفته پیش خانم دکتری با صلوات سه فرشته ی یخ زده  در دلم جاداد تا از گرمای دلم جان بگیرند. سه فرشته ی میکروسکوپی که سه روز از حیاتشان میگذشت. تا پا به دلم گذاشتند دست به دامن کوثر شدم که رهایم نکنند و آن لحظه چقدر به دلم افتاد که دخترکی سهم من است. سن بارداری: 32 هفته تمام و سن من به وسعت 32 هفته عاشقی و عاشقی و عاشقی. هر جنبشی از او انقلابی میکند در من. خون میدود سمت گونه هایم. تپشهای قلبم تندتر و تندتر میشود. شبهای بی قراریمان بیشتر شده. عادتم میدهی به شبهای آینده. شبهایی که در پی شی...
5 تير 1393
1